عادت کرده ام به نیامدنت عادت کرده ام که هیچ وقت چشم براهت نباشم عادت کرده ام به اینکه از همه بنویسم جز تو
عادت کرده ام به همه سختی های پیش از تو
عادت کرده ام به نفس کشیدن های تکراری
عادت کرده ام به ثانیه های بی قراری
عادت کرده ام به عدالت های ظالمانه عادت کرده ام به قضاوتهای ناعادلانه عادت کرده ام به گفتن های بی انجام عادت کرده ام به دلخوشی های بی سرانجام عادت کرده ام به عادتهایم عادت کرده ام به عادت های دیگران عادت کرده ام به دکمه های ریا عادت کرده ام به یک بام و دو هوا عادت کرده ام به دروغ های پشت نقاب عادت کرده ام به عشق های بی احساس
عادت کرده ام به گوشهای پرحرف
عادت کرده ام به ادعاهای تو خالی
عادت کرده ام به خنده های بی معنی عادت کرده ام به بی اعتمادی عادت کرده ام به اعتقادهای بی اعتقادی عادت کرده ام به هوسهای رنگارنگ عادت کرده ام به دست کج شده از فقرهای خودآگاه عادت کرده ام به فریادهای دادخواهی عادت کرده ام به سیاست های پر از تباهی عادت کرده ام به خشکیدگی آسمان عادت کرده ام به رنجهای بی توان کاش این عادت ها نبود