تبرت را بردار و بیاموز مرا و فرو ریختن بت ها را شهر عاشق شده است عاشق لات و هبل عاشق سکه و زر دود این شهر نفس گیر شده مردمانی که به یک تکه نان مشغولند و سگانی ولگرد تبرت را بردار و فرود آر بر آن همه سرگرم تماشای خدایان هستند تیغه اش تشنه ی برهم زدن بیداد است