آمار مطالب

کل مطالب : 24
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 42
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 44
بازدید سال : 124
بازدید کلی : 786

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شعر و آدرس amirasli.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

میکشد یک حزن بی پایان درونم شعله اما سرد سردم
میزند نبضم ولی قلبی نمانده، پر ز دردم
سوگوارم، سوگوار قلب ریشم
مانده ام بین زمین و آسمان درگیر خویشم
باش تا تنهاییم کامل شود، خلوت پریشم

باز شب شد
باز این دیوانه دل سرشار غم شد
پنجه هایش را فرو برده درون خلوتم
مانند بختک
می‌کند بر دار عریانم شبیه مانی و مزدک
میزند سنگ از درون جمعیت
میخندد و‌ بر دار میبندد
پنجه هایش را به دور گردنم همچون طناب دار می بندد
و می خندد
و من خوابیده ام روی زمین روی هوا
اصلا نمیدانم

میکشد یک حزن بی پایان درونم شعله اما سرد سردم
این جزیره،بی هیاهو،خلوتم را میزند برهم
سایه ام حتی برایم گشته ماتم
زوزه سگها نشانی میدهد از یک معماخانه تازه
استخوانم گیر کرده در گلوی آن سگ ولگرد
میکشد خشم از درونم بی صدا نعره


و من خوابیده ام در یک اتاقک، یک قفس با یک در بسته
“یک” همیشه هست هرجا
“یک” برایم گشته همدم
مونس شبهای تارم
“یک” نشانی میدهد از حال زارم
از نبودن
از شکار بی مهابا
با همان صیدی که در دام است
“یک” تداوم بخش تکرار نفسها
“یک” امید زنده بودن در شلوغی های خلوت خورده ی
پُر شوق تباهی

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 50
موضوعات مرتبط: نیمایی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

سفره ی نان و پنیر و دلخوشیِ بیکران
در کنار مادر و بابا و چای دیلمان

حسن یوسف، شمعدانی، عطر گلهای عروس
میدواند خون به رگ‌ها رنگ قلب ارغوان

ارغوانِ سایه اما خون به دلها می کند
پای خون قد میکشد تا انتهای آسمان

آسمانْ ابری و مِه آلود و خانه تیره تر
برف و سرما میزند سیلی به عمر باغبان

آسیابان مُهر وقف آسمان را می زند
شاهد خلوتگهش بر خانه ی ما پاسبان

بوی نان می آید از آذوقه ی همسایه ای
جیره اش را آسیابان داد و ما بی خانمان

نغمه ی داوودی و لحن نکیسا، چنگ پیر
جای ماهور و همایون مرغکان بددهان

جای طوطی مرغ بوتیمار آمد در قفس
بلبلان و قمریان را غم خورک صاحبقران

عاشقان با عاشقان معشوقه با معشوقه ها
عاشقی، دریوزگی، سودای معشوقه فلان

بودنت تسکین تنهایی بی درمان شده
ای تو حس بیکران ای پادزهر شوکران

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: کلاسیک , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

ساعت عاشقی ام باز شده ساعت هشت
پیش یک دکتر اعصاب شدم نوبت هشت

گرم بودم به تماشای ال ای دیِ مطب
پخش میشد سریال پوآرو قسمت هشت

ناگهان بوی خوشی آمد و بعدش نفری
منشی دکتر اعصابِ سرِ بعثت هشت

عاشق پلک زدن های مدامش بودم
شکل پاهای بلندش کمی حالت هشت

داغ انگار خود چله ی تابستان بود
چشمم افتاد: دماسنج! ولی مثبت هشت

نوبتش هفت شد افسردگیم اوج گرفت
شوربختانه ترین نوبت من نکبت هشت

هی قدم می‌زدم و ساعت دیوار مطب
گوییا عقربه اش قفل شده ثابت هشت

آخر آن دکتر پر چانه رها کرد او را
تازه آگاه ز نامش گشتم شوکت هشت

رفت بیرون ز مطب پشت سرش می جستم
آنقدَر رفت رسیدیم تهِ بهجت هشت

ناگهان غیب شد از دیده و دل پر ز عطش
زنگ زد گوشی و بدخواب شدم ساعت هشت

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 21
برچسب‌ها: ساعت , هشت , مطب , عاشق , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

تبرت را بردار
و بیاموز مرا
و فرو ریختن بت ها را
شهر عاشق شده است
عاشق لات و هبل
عاشق سکه و زر
دود این شهر نفس گیر شده
مردمانی که به یک تکه نان مشغولند
و سگانی ولگرد
تبرت را بردار
و فرود آر بر آن
همه سرگرم تماشای خدایان هستند
تیغه اش تشنه ی برهم زدن بیداد است

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 25
برچسب‌ها: ابراهیم , تبر , بت , خدایان ,
موضوعات مرتبط: نیمایی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

خنده های کودکانه در میان خانه ای
روی قالی بازی جانانه ی دردانه ای

گفتگوهای پدر با مادری کنج اتاق
میسراید خاطراتی کهنه و افسانه ای

میکشم پر از درون آبیِ حوض حیاط
می روم تا آسمان ها در پی جانانه ای

جست و خیز کودکانه بار دیگر در حیاط
کودکم را میکشاند، می رود گلخانه ای

روح مریم بوی نسرین چشم نرگسهای شاد
عطر شب بوها، عجب گلخانه ی مستانه ای

زندگانی بارها از پیش چشمم می گذشت
با خودم گفتم چه خلوتخانه ی ویرانه ای

توتیای چشم من گرد و غبار شیشه بود
شیشه ای بی پنجره در یک مسافر خانه ای

میکشم پر از خودم تا آسمان بار دگر
می روم تنها به زیر سایه ی میخانه ای

هرچه در را میزدم دربان آن راهم نداد
ساقی اما گوشه چشمی و می شاهانه ای

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 23
موضوعات مرتبط: کلاسیک , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : امیر اصلی
تاریخ : سه شنبه 4 خرداد 1400
نظرات

می کشد در بندم آن گیسوی پر اعجاز تو
مو‌ به مو سرها بریده گوشه ای از راز تو

من به درمان تو بیمارم به دردی لاعلاج
بام تبریزم ولیکن تشنه ی اهواز تو

تن چه میخواهد ز جان جز همرهی وعاشقی
جان چه میخواهد مگر جز لحظه ای ابراز تو

«دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید»
این تفأل تحفه ای از خواجه ی شیراز تو

خنده ای بر لب بزن آفاق درافشان شود
معدن فیروزه و الماس در ایجاز تو

راز پنهان بازگو تا سر بگیرد این وصال
دل چه بی صبرانه در قدقامت طناز تو

#امیر_اصلی

تعداد بازدید از این مطلب: 32
موضوعات مرتبط: کلاسیک , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حسن یوسف،شمعدانی،عطر گلهای عروس/ میـدواند خـون به رگ‌ها رنـگ قلـب ارغـــــوان


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود